آدمشويي سياسيPolitical human Laundering
آدمشويي سياسي
اكثرهم لايعقلون .اين كلام زيباي قرآن در مورد انسانها بارها تكرار شده است .تفكر نمي كنند ،درك نمي كنند،نمي فهمند معاني برداشت شده از اين لفظ با مسماي قرآن كريم است. هرچند خداوند سبحان آناني كه داراي تفكر درست هستند را در اقليت قرار داده است اما ظهور و بروز مكاتب فكري همچون دموكراسي بيشتر از آنكه عقلاني باشد در پي كسب مشاركت حداكثري است و يا بهتر بگوييم در پي كسب مشروعيت است. چرا كه در محافل علمي جهان يك قانون نانوشته وجود دارد كه بر اساس آن هميشه در مقابل تغييرات مثبت 1 درصد موافق و 99 درصد مخالف هستند و هميشه برنده همان يك درصد هستند. ابهام، تعصب، كاهلي، ترس و... هميشه موانع بزرگي به حساب مي آمده اند و كساني كه حرف جديدي داشته اند در بسياري از موارد در اقليت قرار داده شده اند آنهم در بهترين حالت. تكفير، مقابله، زنداني كردن، بايكوت، شكنجه، ترد كردن و... هميشه سزاي كساني بوده است كه خواسته اند به قول حافظ «طرحي نو دراندازن»د.
هر چند بين مقبوليت و مشروعت گاهي تفاوتهاي ماهوي وجود دارد،حكومتهايي كه هم مقبوليت داشته باشند و هم مشروعيت بسيار نادر و البته بسيار موفق هستند.چه بسيار حكومتهايي كه از طريق آراء عمومي انتخاب شده اند ولي محبوبيت لازم براي همراهي عموم را ندارد.و برعكس
مكتب فكري فراماسونري به پيروان خود مي گويد:« به هر شهري وارد شديد با اكثريت مردم آن شهر همراه شويد ». و اين مبناي بسياري از تفكرات سياسي و اجتماعي امروز جهان همچون دموكراسي است. گم شدن صداهاي برتر و خلاق در بين هياهوي اكثريت، جامعه را با ايستايي و سكون و نيز آهنگ كند پيشرفت همراه مي كند. چرا كه غالب شدن افكار ميانه و محافظه كار جهش ها را سركوب مي كند.
سياست همچون انگل هميشه بدنبال ميزبان مي گردد و عموما" هم بدنبال ايدئولوژي هايي مي گردد كه داراي بيشترين مقبوليت و حتي مشروعيت باشند و در نهايت هم در بيشتر موارد پس از خرج كردن از يك مكتب فكري مشروع و تنزيل اعتبار آن بدنبال ميزباني ديگر مي گردد.در اروپا در سالهاي نه چندان دور با پشتوانه مسيحيت حكمهاي سنگين و نا عادلانه ايي عليه مردم وضع كردند.همين امر باعث شد اين دين آسماني تا حد يك ابزار كهنه و به درد نخور تنزل يابد.بعد هم كه مكاتب فكري ديگري چون سوسياليزم،دموكراسي،ليبراليسم و... ميزبانان اين انگل شدند.
سرعت پيشرفت علم هم مزيد برعلت شده است. شايد تا چند قرن پيش بودند كساني كه بر علوم زمان خود تسلط كامل داشتند و حكيمان سرآمد علوم بودند .اما امروز سير تحول و پيشرفت علوم تا جايي پيش رفته است كه حتي در يك علم تخصصي و محدود هم احاطه بدون به روز شدن دائمي ممكن نيست. پس بنابراين اكثريت با مديريت جامعه فاصله دارند و نسبت به سطح كلان اطلاعات درستي ندارند . هر چند ممكن است در رشته تخصصي خود نخبه باشند .اما افراد جامع الشرايط كه بتوانند مديريت درست جامعه را در دست بگيرند بسيار محدود هستند.
حال اكثريتي كه روز به روز ريز تر و جزء تر مي شوند مي خواهند راي دهندگان به بهترينها باشند. و عموما" و غالبا" براي انتخاب اصلح با مشكل جدي مواجه هستند . چون هر كس مايل است نامزد مورد نظرش در دانسته هاي او شريك و سرآمد باشد. اما چنين چيزي غير ممكن است.و هزاران سال عمر هم كفاف كسب تجربيات و علوم حال حاضر را هم نمي كند بدون در نظر گرفتن تحولات آتي.
مواردي هم كه ملاك ارزيابي گزينه ها براي هدايت جامعه قرار مي گيرد، بيشتر نشأت گرفته از تفكرات غالب و يا حزب پيروز است. و ممكن است در عمل از كارايي لازم براي ارزشيابي نامزد مورد نظر برخوردار نباشد. تحميل اين شرايط و اين افراد با پايبندي به تفكرات غالب هم مانعي است كه تابو شكني و ايجاد تحولات مثبت و سريع را غير ممكن مي كند. تندروها، راديكالها، اصلاح طلبان و نخبگان سياسي در شرايط محافظه كاري غالب با مشكلات جدي مواجه هستند .در بسياري از موارد اين گروها و حمايت از آنها يك انگ سياسي محسوب مي گردد. بدون در نظر گرفتن عملكرد آينده آنها از صحنه حذف مي گردند. اين خطر عقب ماندگي را افزايش مي دهد.
در بسياري از موارد بغير از جوانان كه سر شوريده ايي دارند، و نيز كساني كه در شرايط موجود تحت فشار قرار دارند، ديگران از شعارهاي مبني بر تغيير حمايت نمي كنند. اما از وضع موجود هم مداوم گلايه مي كنند. اما در آستانه تغيير پاهايشان مي لرزد و دچار ترديد بين بد و بدتر مي شوند وآنچه را كه هنوز اتفاق نيفتاده بدتر تصور مي كنند.
انتخاباتهاي اخير در ايران و جهان نشان داد كه انتخاب شدگان با راي اكثريت و درست هم در بسياري از موارد توان كافي براي اداره جامعه را ندارند و باعث بروز مشكلات لاينحل و بزرگي براي جامعه ميشوند.
اما شايد مشاركت عمومي و مراجعه به آراء مردم بيشتر براي پخش كردن مسئوليت انتخاب اشتباه بين مردم باشد. مردمي كه بدون تعقل و تفكر دست به انتخاب زده اند.
انتخابات آمريكا و راي مردم و در پي آن اعتراضات گسترده به منتخب مردمي و به بيان بهتر منتخب الكترالي نمونه ايي بارز از اكثرهم لايعقلون است. مهندسي صورت گرفته براي نشاندن يك نفر از قشر يك درصدي كه هميشه مورد اعتراض 99 درصد مابقي بوده اند، اشكالات را در جامعه به چالش و شكاف تبديل كرده است. آتش زدن پرچم ملي آمريكا و زمزمه ها براي فروپاشي ايالات متحده و همچنين بالا آمدن فردي كه شهره به فساد اخلاقي و اقتصادي است، بر خشم مردم خواهد افزود. و نشان خواهد داد اكثريتي كه انتخاب كرده اند در برابر مهندسي انتخابات و زد و بندهاي سياسي عاجز شده اند و انتخاب تحميل شده داشته اند.
نبود مشاركت عمومي و مقبوليت سياسي و البته كفايت لازم مي تواند اثرات مخربي داشته باشد.
در ايران هم با وجود توده گسترده و بيش از 90 درصدي مردم كه عضو هيچ حزب يا گروهي نيستند، انتخاب نامزدها از بين احزاب، حقوق حداكثري را پايمال مي كند.50 درصد جامعه ما كمتر از 35 سال سن دارند اما حتي يك نماينده هم ندارند.50 درصد جامعه ما را زنان تشكيل مي دهند كه حتي يك نماينده هم ندارند. هستند نخبگاني كه بعلت عدم همراهي با تفكر فاتحان انتخاباتها بسادگي و با چند شرط كه از سوي ايشان به انتخابات تحميل شده است ، بسادگي كنار گذاشته مي شوند. و هرگز در ترازوي عدالت براي حضور يا عدم حضور قرار نمي گيرند.
انتخاب درست با انتخاب اكثريت در بيشتر موارد همخواني ندارد. بندرت انتخاب اكثريت درست است. اما بحران مشروعيت هم حتي در مورد انتخابهاي درست مسئله ي كم نيست كه بتوان بسادگي از كنار آن گذشت. اماماني كه خانه نشين شده اند و پيامبران كه با مقاومتهاي جدي مواجه بوده اند نمونه هايي از انتخابهاي گذشته ي ما هستند.
اما چه بايد كرد كه منتخب كسي باشد كه از طرف عقلاي جامعه انتخاب گردد و مشروعيت و همراهي ملي را هم داشته باشد؟ آيا انتخاب از بين جامعه مدني كم مقدار ما مي تواند راهگشا باشد؟ آيا زد و بند و منافع شخصي كه در احزاب عموما" بر منافع ملي غالب است، مي گذارد مردم انتخاب درستي داشته باشند؟ تبليغات غلط و اهرمهاي فشار چه مقدار در تعيين فرد منتخب موثرند؟ آيا مردم حاضرند به كساني رأي دهند كه اين ابزارها را در اختيار ندارند، اما از پختگي و درايت لازم برخوردارند؟
همانند ترامپ منتخب مردم آمريكا، هستند كساني كه بخاطر فحشا و فساد بجاي محاكمه شدن در نظام سياسي ارتقاء مي يابند. به نوعي اينگونه انتخابها نتيجه همدستي در حركت در جهت عكس منافع ملي و مردم است و هيچ وجه اشتراك ديگري ندارند.
اكثريت بي گناه راي مي دهند به اقليتي گناهكار و اين مشروعيت بخشيدن كاذب همانند پولشويي است و مي توان نام آن را «آدمشويي» نهاد.
نظرات شما عزیزان: